[ و او را گفتند خردمند را براى ما بستاى فرمود : ] خردمند آن بود که هر چیزى را به جاى خود نهد . [ پس او را گفتند نادان را براى ما وصف کن ، گفت : ] وصف کردم . معنى آن این است که نادان آن بود که هر چیز را بدانجا که باید ننهد ، پس گویى ترک وصف ، او را وصف کردن است چه رفتارش مخالف خردمند بودن است . ] [نهج البلاغه]


کجایید ای شهیدان خداییکجایید ای سبک روحان عاشقکجایید ای شهان آسمانیکجایید ای ز جان و جا رهیدهکجایید ای در زندان شکستهکجایید ای در مخزن گشادهدر آن بحرید کاین عالم کف او استکف دریاست صورت?های عالمدلم کف کرد کاین نقش سخن شدبرآ ای شمس تبریزی ز مشرق بلاجویان دشت کربلاییپرنده?تر ز مرغان هواییبدانسته فلک را درگشاییکسی مر عقل را گوید کجاییبداده وام داران را رهاییکجایید ای نوای بی?نواییزمانی بیش دارید آشناییز کف بگذر اگر اهل صفاییبهل نقش و به دل رو گر ز ماییکه اصل اصل اصل هر ضیایی